Glossary entry (derived from question below)
English term or phrase:
indwelling device
Persian (Farsi) translation:
دسنگاه تعبیهشونده داخل بدن/دستگاه درونبدنی
Added to glossary by
Sarah Yousefi
Dec 6, 2019 03:46
4 yrs ago
English term
indwelling device
English to Persian (Farsi)
Other
Medical: Instruments
indwelling device
Medical Definition of indwelling
: left within a bodily organ or passage to maintain drainage, prevent obstruction, or provide a route for administration of food or drugs —used of an implanted tube (as a catheter)
: left within a bodily organ or passage to maintain drainage, prevent obstruction, or provide a route for administration of food or drugs —used of an implanted tube (as a catheter)
Proposed translations
(Persian (Farsi))
5 | دسنگاه تعبیهشونده داخل بدن/دستگاه درونبدنی | Zeynab Tajik |
5 +1 | دستگاه جای گیرنده، درجا، ماندگار | Marzieh Izadi |
5 -1 | دستگاه دائم الحضور | Ali Sharifi |
3 | دستگاه کارگذاری شده در بدن | Emad Moradi |
Proposed translations
1 hr
Selected
دسنگاه تعبیهشونده داخل بدن/دستگاه درونبدنی
shorturl.at/akrJZ
دستگاه داخلی هم میتونه باشه، اما معادل دقیقی نیست. فکر میکنم «درونبدنی» ارجح باشه.
دستگاه داخلی هم میتونه باشه، اما معادل دقیقی نیست. فکر میکنم «درونبدنی» ارجح باشه.
4 KudoZ points awarded for this answer.
-1
8 mins
دستگاه دائم الحضور
دستگاهی که برای همیشه در بدن تعبیه شده است
+1
3 hrs
دستگاه جای گیرنده، درجا، ماندگار
Indwelling Catheter
کاتتر جای گیرنده
توی مقاله های پزشکی این معادل ها استفاده شده بود
یک وسیله است که داخل بدن قرار می گیرد و مدتی می ماند
جای گیرنده، درجا، ماندگار
کاتتر جای گیرنده
توی مقاله های پزشکی این معادل ها استفاده شده بود
یک وسیله است که داخل بدن قرار می گیرد و مدتی می ماند
جای گیرنده، درجا، ماندگار
1 day 10 hrs
دستگاه کارگذاری شده در بدن
این ساختار به نظرم علاوه بر متداول بودن، منظور را هم منتقل میکند.
Something went wrong...